خلاصه کتاب داشتن یا بودن
کتاب داشتن یا بودن اثری از نویسنده ی خلاق و معروف، اریک فروم است. این کتاب را می توان اثری پرشور برای ایجاد یک تحول اجتماعی جدید به منظور نجات سیاره ی در معرض خطر ما، و چکیده ی اندیشه های تأثیرگذار فروم در نظر گرفت. فروم در این کتاب بیان می کند که دو حالت وجودی، در زندگی انسان ها با یکدیگر در ستیزه هستند: حالت «داشتن» که بر دارایی های مادی، قدرت و پرخاشگری تمرکز دارد و پایه و اساس ضدارزش هایی جهانی همچون حرص، حسادت و خشونت است؛ و حالت «بودن» که پایه های وجودی اش را عشق، لذت سهیم شدن با دیگران و فعالیت های سازنده شکل می دهد. کتاب داشتن یا بودن، یکی از برترین آثار فروم و کتابی است که دیدتان را به زندگی تغییر خواهد داد.
جملات کتاب داشتن یا بودن
فروم در کتاب داشتن یا بودن به چند نکته ی مهم در بخش های مختلف کتابش اشاره میکند. ما خلاصه ی کتاب را برای شما در این مقاله آورده ایم. با ما همراه باشید تا با این نکات که جملان کتاب هستند، آشنا بشوید.
رفاه اقتصادی نه شادی به ارمغان می آورد و نه ثروت
در حال حاضر و با پیشرفت علم و تکنولوژی فرض میکنیم محصولی اختراع میکنیم که هبود شرایط زندگی را پیش بینی میکند. وسیله ای که با ویژگی هایی که میدهد به ما در انجام وظایفمان کمک می کند. با این حال اگر چنین زندگی بهتر به آسانی وجود دارد. چرا اکثر ما دچار سردرگمی ، انزوا ، ناامیدی و نارضایتی می شویم؟
در واقع ، مفهوم پیگیر یافتن شادی در آینده بودن توسط فرهنگ غربی بیش از هر زمان دیگری نگرانی ، استرس و اعتیاد را به همراه داشته است. نکته جالب این است که اگر ما بدون توقف به دنبال هدف اصلی خود و رسیدن به آن باشیم ، راضی نخواهیم شد. با بالا رفتن سن بیماری های بیشتر ما را دنبال خواهند کرد. با این وجود آنچه پس از عادت و بدون محدودیت رخ می دهد یک فرایند بدون توقف است. حتی مهم نیست که فرد در چه طبقه ی اجتماعی باشد.
مفهوم هر شخص برای خود که توسط سرمایه داران مطرح شده است به منافع شخصی و تجاوزگری هر فرد مربوط می شود. این امر باعث میشود وحدت ، اشتراک و اعتقاد از میان برود. در نهایت شکاف بین طبقات اجتماعی بیشتر می شود و ممکن است درگیری های اجباری رخ دهد. بر اساس اتفاقاتی که در طول تاریخ افتاده، منافع شخصی نقش عمده ای در بیشتر درگیری های بین ملت ها داشته است. از جنگ در فرانسه و هند گرفته تا جنگ جهانی اول. وقتی جامعه با هدف حرص و طمع پیش میرود هیچکس چیزی به دست نمی آورد
در واقع هدف مدیر شرکتها فریب مشتریان از بین بردن روحیه چالش و استفاده از کارکنان آنها است. در نهایت، این چه چیزی از ما می سازد؟ با این وجود ما باید در جهت تغییرات شدید در سطوح اجتماعی و اقتصادی تلاش کنیم تا جامعه خود را اصلاح کنیم. در غیر این صورت ما در حلقه نارضایتی گرفتار خواهیم شد.
پیشنهادات به طور روزانه سرازیر می شوند و به ما می گویند که باید به چه چیزی بسنده کنیم و چه چیزی را بپذیریم تا احساس تعلق داشته باشیم. با این وجود ، چنین ایده هایی چه تأثیری بر خودآگاهی ما و روابط ما با افراد اطرافمان می گذارد؟ پاسخ های این سوالات را در بخش های مختلف کتاب آمده است.
دو مفهوم نحوه برخورد با مسائل زندگی را مشخص می کند
در کتاب داشتن یا بودن دو مفهومی است که میتواند نحوه ی برخورد با زندگی را برایتان مشخص کند. برای تشخیص این دو مفهوم متفاوت مثال هایی در کتاب آمده است که ما براینتان واضح ترین آنهارا آورده ایم.
مفهوم داشتن
چند مورد از موارد دلخواه و متعلقات خودتان را لیست کنید. وسایل مورد علایقتان مثل ساعت و عینک آفتابی. آیا استعدادهای خود را اضافه کردین؟ آیا آنها را جز متعلقات خود به حساب می آورید؟ به سختی ، ما هنوز آنها را در آن دسته در نظر نمی گیریم.
ابتدا ما در مورد مفهوم “داشتن” بحث می کنیم ، مفهومی که میتواند همه چیز را در زندگی تحقق بخشد.اگر ما مفهوم زندگی را بدست آوردن پول به میزان دلخواه بدانیم ، مردم می توانند به این لیست چیزهای زیادی اضافه کنند.
به عنوان مثال به آنچه معمولاً می گوییم فکر کنید: یک مرد از ما مدام در مورد داشتن همسر صحبت می کند تا اینکه خود همسر باشد. همسر بودن یا همسر داشتن. روش داشتن معتقد است عشق به عنوان تاکتیکی است که بر هدفی خاص که ما می خواهیم تأثیر می گذارد.
یعنی مفهوم داشتن بر ما تأثیر می گذارد تا افکار خود را نیز تحقق بخشیم. بدیهی است که ما به جای پذیرش دیدگاه های دیگر به باورهای خود پایبند هستیم.
مفهوم بودن
از سوی دیگر ، مفهوم بودن به ارتباطات واقعی ما با دیگران تأکید می کند. این امر اراده ما را برای ارتباط با مردم و آمیختن و برقراری ارتباط با درون افراد حتی با دیدگاه های متفاوت از دیدگاه ما آزاد می کند. بودن به احساس معنادار ما در کل زندگی کمک می کند.
مفهوم بودن ما در زندگی یعنی ما به دنبال تبدیل شدن به هسته اصلی خود هستیم. ارزشها و طرز فکر خود را نشان می دهیم و نه دارایی های خود. بنابراین ، مسئله مهم برای دستاوردهای ما انتخابی است که بین داشتن و بودن انجام می دهیم. و این تنها ایده ی نویسنده نیست بلکه تعدادی از مورخان نیز چنین عقیده دارند.
بودن در مورد آن ویژگیهایی است که با وجود خودم ادغام می شود: مهارتهایی که متعلق به من است ، که می توانم آنها را تمرین کنم و نمی توان آنها را از من سلب کرد.من نه می توانم مهارتی بخرم و نه بفروشم.
من هنوز باید یادگیری و تمرین را انجام دهم و پول نمی تواند آن را بخرد. و این فقط مهارت نیست ویژگی هایی مانند متفکر بودن ، صادقانه یا بامزه بودن ، دارایی هایی نیستند که شخص می تواند “داشته باشد”. شخص می تواند تمام دارایی های خود را در آتش از دست بدهد ، اما هیچ آتشی نمی تواند استعداد ، شوخ طبعی یا شجاعت فرد را سوزاند. برخی از بیماریها مانند زوال عقل ممکن است این کار را انجام دهند ، اما پس از آن ، اینها کل ساختار شخص را تغییر می دهند. در بسیاری از جهات ، فرد مبتلا به زوال عقل پیشرفته در واقع یک فرد کاملاً متفاوت است.
در حال حاضر ، آنچه فروم می خواهد انجام دهد این است که ما را متقاعد کند که کل زندگی ما را می توان در حالت داشتن یا حالت بودن گذراند. به عنوان مثال ، آموزش را می توان در قالب یک گواهی داشت. اما اگر ما آن را بخشی از خودمان نکنیم (با تحصیل بودن) ، گواهینامه ارزش کمی دارد. اگر گم شود ، من آنچه را داشتم از دست می دهم. اما اگر من تحصیل کرده باشم (در حالت بودن) ، گواهینامه دیگر چندان مهم نیست. این فقط نشانه ظاهری چیزی است که نمی توان آن را از دست داد زیرا بخشی از من است.
داشتن مفهوم خودخواهی را ایجاد می کند
داشتن همه متعلقات برای خودمان به نظر می رسد که دستاوردهایی را برای ما به ارمغان می آورد. با این حال ، آیا این درست است؟ اگر همه از این فرض پیروی کنند ، افراد قدرتمند به خود فکر می کنند و منافع مشترک برای همه مردم را فراموش می کنند. کارهایی که نباید انجام دهند.
در طول این بازی به طبقات اجتماعی و درگیری ها با سایر طبقات برای رسیدن به امنیت منافع خود تماشا می کردند. از آنجا که خودخواهی در اولویت قرار دارد ، این امر تنها رئیس های خودخواهی را که بر اساس منافع خود هدایت می شوند ، به ارمغان می آورد.
موقعیت های رهبری مانند مدیران تجاری و سیاستمداران تمایل به تدوین قوانین و مقررات برای شرکت های خود دارند که بر اساس آنها مزایای بیشتری نسبت به کارگرانشان دارند. این درست مانند این است که مدیرعامل سود و رفاه سالانه خود را در حالی که کارکنان برکنار می شوند حفظ کند. هیچ یک از اینها به نفع مشترک مردم نخواهد بود.
پیشنهاد نویسنده
چنین نمونه هایی برای نفس یک فرد ، که به آن عادت کرده ، همه جا وجود دارد و ما آن را پیش بینی می کنیم. سوال این است که اگر چنین شخصیت هایی نتایج جامعه ما باشند که همه ما ساخته ایم ، آیا تعداد آنها افزایش می یابد؟ این مسئله فکر ما را به جایی می برد که مفهوم داشتن باعث می شود وظایف خود را به عنوان اعضای جامعه کنار بگذاریم.
به جای جستجو و مشارکت در کارهای عمومی و به نفع مردم در جامعه ، ما تمایل داریم به خودمان فکر کنیم. با تمرکز بر منافع خود و نسبت به سایر افراد به طور کلی بی خیال می شویم. البته ممکن است مسئولان را مقصر بدانیم. با این حال ، به هر حال آنها مستقیماً با ما ارتباط برقرار نمی کنند تا آنچه را که ما می خواهیم ارائه دهند.
در حالی که فرمانداران و بازرگانان باعث ایجاد چنین درگیری هایی در لایه های جامعه می شوند ، عموم مردم در برابر آنها سکوت می کنند. پس از مدتی ، شکاف بین طبقه قدرتمند و آسیب پذیر به عنوان دو بخش اصلی در جامعه بزرگتر می شود. به دو دسته ی افراد قوی و افراد ضعیف تقسیم میشوند.
مبارزه انسان با طبیعت
قبل از انقلاب صنعتی بود که بشر در تمام کارهای خود برای امرار معاش با طبیعت هم مرز بود. ما ارزش آن را می دانستیم و قبلاً متوجه بودیم که تا طبیعت پیشرفت نکند ، پیشرفت نمی کنیم. با این وجود ، امروزه پر از بی آبی ، استفاده نادرست از محیط زیست وجود سیاره ما را تهدید می کند ، بنابراین برای سیاره ما نیز این گونه است. زمانی که ما به اتحاد خود با زمین اعتقاد داشتیم و نحوه قدردانی از آن به پایان رسیده است. در حال حاضر ، ما فقط می خواهیم از آن بهترین استفاده را برای خود داشته باشیم.
این است که چگونه از آنچه طبیعت فراهم می کند مانند آب ، هوا و جنگل ها سوء استفاده می کنیم. با این وجود ، همه منابع تخلیه می شوند و سرانجام زمین انتقام خود را از انسان به دلیل سوء استفاده از آن می گیرد. اگرچه زمین در حال انتقام گرفتن است ، اما بطالت انسان هنوز در جریان است.
داشتن انرژی های قدرتمند مانند انرژی مکانیکی و هسته ای در دستان ما باعث می شود احساس شکست ناپذیری داشته باشیم. همچنین جایگزینی مغز انسان با ماشین های هوش مصنوعی باعث شده است که باور کنیم که ما همه خردمند هستیم و ما ابعاد جدیدی برای زندگی در مقام مافوق ایجاد کرده ایم. در حالی که طبیعت فقط ابزاری است که در این ساختمان استفاده شده است. اما ما به نقطه عطفی رسیده ایم. فرار از این فاجعه و زنده ماندن متکی بر یک حرکت ایده آفرینانه بزرگ است.
برای تغییر زندگی بشر ، جامعه باید تغییر کند
در واقع باید هدف جدیدی برای امرار معاش شناخته شود. اما همانطور که در کتاب داشتن یا بودن آمده است، ما نتایج سیستم اکولوژیکی خود هستیم. در این صورت اگر می خواهیم از بدبختی خود به عنوان بخشی از یک جامعه ی بد و مصرف کننده خلاص شویم ، باید کل جامعه را به صورت گروهی بازسازی کنیم. بر اساس دیدگاه فروم تنها در صورت تعیین مزیت های نوآورانه می توان یک جامعه جدید متولد کرد.
هیچ کس از ما نمی تواند فرار کند. اگر ما به اندازه کافی برای نشان دادن سازگاری اهمیت دهیم باید تصور مشترکی از کمال یا رضایت را که جامعه بر آن پایبند خواهد بود ، تشخیص دهیم.
از کجا باید شروع کنیم؟
طبق گفته های فروم در کتاب داشتن یا بودن از نظر فلسفی ما باید برگردیم تا از خود بپرسیم. چه چیزی به نفع بشریت است؟ به جای پرسیدن چه چیزی به نفع سیستم جامعه است؟ از لحاظ عملی ، ما باید بار دیگر احساس بهره وری را بیان کنیم. طبق نظر جوامع ، بهره وری دیگر یک شرکت فاسد تحت پوشش خوبی را نشان نمی دهد. بلکه نشان می دهد که به خاطر خدمت و نشان دادن هویت واقعی خود عمل می کنیم. نحوه عملکرد ما بسیار برجسته تر از خود انجام است.
نقد کتاب داشتن یا بودن
همانطور که درمورد خلاصه ی کتاب داشتن یا بودن مطالعه کردید در یک نگاه ساده و دستوری ، ممکن است تصور شود که داشتن در مورد اموال (من یک ماشین دارم) اعمال می شود در حالی که بودن برای توصیف ویژگی های یک شخص (من یک خواننده هستم) استفاده می شود. اما اوضاع چندان روشن نیست.ما می توانیم عبارت من بیمار هستم یا احساس بیماری می کنم را بیان کنیم. آیا این سه واقعاً دقیقاً یک ایده را بیان می کنند یا تفاوت ظریف اما مهمی بین این سه مورد وجود دارد که ما معمولاً از دست می دهیم؟
فروم فکر می کند که ما می توانیم تفاوت اساسی بین دو روش کاملاً متفاوت زندگی را در تمایز بین داشتن و بودن به دست آوریم. سپس به چه معنا من خانواده دارم؟ آیا من تحصیل دارم؟ من یکی را دریافت کردم ، بنابراین شاید اکنون باید داشته باشم، اما آیا واقعاً داشتن تحصیلات منطقی است؟ آیا بیشتر شبیه یک مهارت نیست؟ ما همچنین از مهارت داشتن صحبت می کنیم. اما اگر به آن فکر کنید ، معقول تر نیست که بگوییم ما به طریقی خاص ماهر هستیم؟ به نظر می رسد یک مهارت بیشتر شبیه یک ویژگی است (او می تواند پیانو بزند) تا یک مالکیت (او توانایی نوازندگی پیانو دارد).
نتیجه گیری نهایی
این کتاب پرطرفدار و فوق العاده به هرکسی که با مطالب روانشناسی رابطه ی خوبی دارد پیشنهاد میشود. علاوه بر آن مخاطبان این کتاب فقط محدود نمیشود به یک دسته ی خاصی از افراد جامعه. چرا که بسیاری از مردم این کتاب را مطالعه کرده اند.
با دانلود رایگان کتاب داشتن یا بودن به راحتی با مطالب بیشتر این کتاب پرطرفدار آشنا بشوید. همچنین اگر به مطالعه ی این دست از مقالات علاقه دارید میتوانید خلاصه ی کتاب های دیگر را در سایتمان مطالعه کنید. همچنین نسخه ی صوتی کتاب های دیگر و این کتاب در دسترس شما قرار دارد که میتواند در وقت شما صرفه جویی بشود.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
بهترین کتاب های فن بیان سخنرانی و سخنوری جهان
کتاب درباره فن بیان
دیدگاهتان را بنویسید